سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در ادب نفست این بس که واگذارى ، آنچه را از جز خود ناپسند شمارى . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 94 خرداد 19 , ساعت 11:35 عصر

بنام خدا و برای خدا

برای اینکه فضای کشور در راستای اهداف بلند بنیانگذار انقلاب، مسیر توفنده خود را بپیماید و نسلهای بعد از امام با تاریخ انقلاب آشنا و از عبرتهای آن بهره گیرند، ضرورت دارد که جریان واقیفه انقلابرا که پس از رحلت خمینی کبیر سازماندهی گردید، بخوبی بشناسند تا در مسیر انحرافی آنان قرار نگیرند. در این وجیزه پس از توضیح مختصری پیرامون جریان واقفیه بعد از شهادت امام کاظم(ع)به برخی از افرادی که بصورت مشکوک در بیت امام راحلمان حلقه زده بودند و با رحلت بزرگ پرچمدار انقلاب جریان واقفیه دومرا در تاریخ تشیع رقم زدند بپردازم.

واقفه از ماده وقف گرفته شده و به معنای درنگ کردن و دو دل بودن در کاری و خودداری کردن از اظهار نظر قطعی در یک مسأله می‌باشد و در اصطلاح فرقه شناسیبه جریان یا افرادی اطلاق می‌شود که شهادت امام کاظم علیه السلام را با منافع خود در تضاد دیدند و منکر آن شدند و لذا ماجرا بدین صورت بود که برخی از وکلای سرشناس حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام که اموال زیادی از وجوهات مردم، در نزدشان بود پس از سهادت آن حضرت حاضر به فرستادن وجوهات به حضور حضرت ثامن الائمه علیه السلام نشدند و برای توجیه این کار ناشایسته خود، امامت حضرت را از اساس منکر شدند و از آنجا که این عده بر امامت امام هفتم متوقف شدند و امامت حضرت رضا علیه السلام را برنتافتند معروف به فرقه یا جریان واقفیهشدند.

پس از توضیح فوق به بررسی و اهداف جریان واقفیه بعد از رحلت امام خمینی می پردازم. اگر بخواهیم دقیق تر به جریان واقفیه انقلاب اسلامی بپردازیم باید گفت که این جریان از نحستین روزهای انقلاب و بعد از فتنه مجاهدین خلق آغاز گردید و عده ای راه خود را از مسیر امام و انقلاب جدا کردند. جریان واقفیه انقلاب از سید کاظم شریعتمداری گرفته تا منتظری و از اسدالله بیات تا هاشمی رفسنجانی و از کروبی تا خاتمی و از اکبر گنجی تا سروش و از بهزاد نبوی تا موسوی خوئینی ها همگی راه خود را در مقاطع مختلف از نهضت خمینی جدا کردند و جریانی واقفیهرا برای تضعیف رکن رکین ولایت فقیهکه با حرکت اشرافیگرانه آنها مخالف بود ساماندهی کردند و در این مسیر با دشمنان انقلاب و حتی شیطان بزرگ برای رسیدن به اهداف خود هماهنگ شدند!

شاخص جریان واقفیه افرادی بودند، همچون مرحوم مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی صدر، حسن لاهوتی، صادق قطب زاده، آیت الله شریعتمداری، شیخ علی تهرانی، سید حسین خمینی، هادی غفاری، مهدی هاشمی، عبدالله نوری، شیخ حسین علی منتظری، عطاء الله مهاجرانی، بهزاد نبوی، جلاالدین طاهری، اکبر گنجی، محسن کدیور، اسدالله بیات، سید علی محمد دستغیب، علی اکبر محتشمی پور، محمد موسوی خوئینی ها، مهدی کروبی، میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی ...

افرادی که اسامی آنان ذکر شد، آنقدر خود را به امام نزدیک می دانستند، که بعضی از آنان مثل کروبی در زمان رحلت امام عمامه خود را بر زمین زد، اما در مجلس ششم آنقدر سقوط کرد که وقتی 300 میلیون تومان از شهرام جزایری پول حرام دریافت کرد، در محضر همه مردم ایران و در سیمای جمهوری اسلامی اعلام نمود که از امام نامه مخصوص برای دریافت پولهای حرام داشته است و در فتنه سال 88 از سران آن گردید و یا موسوی خوئینی ها گفت؛ من در زمان امام هم ولایت فقیه را قبول نداشتم ولی آن زمان جرأت بیان آن را نداشتم و آقای رفسنجانی هم گوی سبقت را از همگان در طرح خاطرات غیر قابل باور از قول امام ربودند!

این جماعت از ابتدا اعتقاد درستی به خط امام (ره) نداشتند و منافقانه خود را در صفوف انقلاب جای‌داده بودند و آنگاه که جای امام را خالی دیدند، می خواستند عقب‌نشینی از اهداف امام را به اسم امام به ملت قالب کنند و حتی درنشریه زنجیره‌ای آبان نوشتند: «تاریخ‌مصرف نظرات سیاسی امام خمینی(ره) گذشته و مربوط به دوران ماقبل مدرن و زائیده افکار عامیانه و قدیمی است.»

رحیم‌پور ازغدی در گفتار جالبی به شاخصه های خط امام(ره) پرداخته که بخشی از آن وصف حال واقفیه های نهضب امام خمینی است، ایشان می گوید: «خط امامی داریم که برای بعضی ها شبهه است. خط امامی هم داریم که برای بعضی ها سفره است. یک خط امامی هم داریم که جبهه است.»

عجیب اینجا است که وقتی به گفتار، کردار، رفتار و زندگی اشرافی واقفیه های نهضت روح الله نگاه می کنیم برای این جماعت خط امام گاهاً شبهه ای بوده و بیشتر وقتها سفره و لذا استفاده از بیت المال را هم برای اهل بیت خود مشروع و جایز می دانستند!!!

والسلام

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ