سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى نهفته در زیر زبان خویش است . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 97 شهریور 14 , ساعت 3:54 عصر

به نام خدا و برای خدا 

اول سلام و بعد سلام و سپس سلام / با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام

محمد هاشمی برادر مرحوم مغروق در استخر فرح می گوید: «استخر فرح یک علامت و کد است ... این استخری که آقای‌ هاشمی در آنجا 7فوت شد، سال 77 ساخته شده است.»

غلامعلی رجایی از قول دکتر غلامرضا جوادی، اجرا کننده استخر مرحوم رفسنجانی می گوید: «اصلا استخری در مجموعه سعدآباد برای فرح ساخته نشده، آقای رفسنجانی از استخر ریاست جمهوری استفاده می‌کرده، که با حضور احمدی نژاد، دیگر امکان استفاده از آن استخر برایش مهیا نبوده و لذا در مجموعه کاخ سعدآباد، استخری برای مرحوم ساخته شد!»

خاطرات شخصی مرحوم هاشمی رفسنجانی در بعد از انقلاب اسلامی، خبر از حضور مداوم ایشان و خانواده‌اش در استخر، سد و دریا می دهد ولذا حالا خیلی مهم نیست که حضرت عزائیل در استخر فرح جانش را گرفته باشد یا استخر بی نام و نشان! اصلا مگر ننگ است که آن مرحوم، در استخر فرح مرده باشد؟!  چه نیازی است که براردش به دروغ بگوید؛ سال 77 و گماشته دیگر بگوید؛ در زمان احمدی نژاد، یعنی سال 84 استخر را ساخته‌اند!

وقتی خود آن مرحوم در خاطراتش نوشته که روزهای تاسوعا و عاشورا با هیلکوپتر بیت المال، آنهم برای فرار از زلزله احتمالی به کجا رفته! پس چرا خاندانش آن را ننگ دانسته و با دروغ قصد پاک کردن فوت در استخر فرح را دارند؟! او در خاطراتش چنین می نویسد:

یک‌شنبه 30 تیر 1370 (تاسوعای حسینی): «با هلی‌کوپتر به سد لتیان آمدیم. بچه‌ها هم تا ظهره کم‌کم رسیدند ... عصر همراه بچه‌ها، خواستم اسکی روی آب یاد بگیرم. کمی دنبال قایق کشیده شدم ... یک نفر چینی پیش‌بینی کرده است که ساعت 8 امروز زلزله‌ای به قدرت 8/6 ریشتر در تهران روی خواهد داد ... آمدن ما به لتیان هم بی‌ارتباط با این نیست. گرچه خودم اصلاً قبول ندارم فقط به خاطر بچه‌ها آمدم

دوشنبه 31 تیر 1370 (عاشورای حسینی): «امروز عاشورا است. تا ساعت هشت و نیم صبح خوابیدم. روز را به «استراحت» و انجام کارهایی که با خودم به «لتیان» برده بودم، گذراندم. نزدیک غروب به خانه برگشتم

سوم تیر 1372: (سوم محرم): «زیر نور مهتاب مقداری شنا کردم، با حال و آرامش‌بخش بود؛ شام را دیر وقت خوردیم و کمی پیاده‌روی و خواب...»

یازدهم تیر 1372: (یازدهم محرم): «امروز به سد لتیان رفتیم. بچه‌ها و بستگان هم آمدند. عفت و یاسر نبودند. پیش از ظهر همراه عماد و علیرضا و جلال مدتی قایق پدالی در دریاچه سد راندیم. بعدازظهر نیم ساعتی شنا کردم و بقیه روز را استراحت و قدم زدن و مقداری مطالعه و استماع گزارش‌ها داشتم...»

والسلام

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ