سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندوه خوردن نیم کهنسال شدن است . [نهج البلاغه]
 
جمعه 92 بهمن 11 , ساعت 7:25 عصر

امروز به جرات می توان ادعا کرد که پس از فتنه سال 1388 بحث جریان شناسی در کشور ما دچار دگرگونی قابل توجهی گردید وبا خلق حماسه نهم دی توسط مردم ، پایان عمر جریانات و گروههایی به نامهای ، تندرو و میاته رو ، یا افرطی و اعتدال ویا اصولگرا و اصلاح طلب رقم خورد و از این پس می باید جریانها و گروههای فعال و پویای در کشور را به دو جریان یا دو تفکر همانند اوایل پیروزی انقلاب تقسیم بندی نمود.

در همین راستا به بخشی از نامه شهید والا مقام ومظلوم بهشتی که در مورخه 22/12/1359 خطاب به حضرت امام خمینی (ره) نگاشته و وضعیت حاکمیت کشوررا تشریح نموده بودند از نظر می گذرانیم که در خصوص دو دیگاه فعال در حکومت نوشتند:

"سنگینی وظیفه فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایقی را به عرضتان برساند ، دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آنکه جشهید بهشتینبه شخصی داشته باشد به اختلاف دو بینش مربوط می شود ، یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر خدا و سنت باشد. بینش دیگر در پی اندیشه ها و برداشتهای بینابین که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پایبند و گفته ها ونوشته ها و کرده ها بر این موضع بینابین گواه . بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها با دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم . بینش دیگر هر چند دلش همین را می خواهد و زبانش همین را می گوید و قلمش همین را می نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد در عمل لرزان و لغزان . بینش اول به نظام و شیوه ای برای زندگی امت ما متقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق با غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام ارزشی اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بیش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی می کشاند که خود بخود درها را به روی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام می گشاید . بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می کند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح را ه می برد، بینش دیگر روی شرایطی تکیه می کند که خودبخود راه را برای نفوذ بی مبالاتها یا کم مبالاتها در همه سطوح مدیرت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می سازد."

در گرماگرم آخرین روزهای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 جریان اصلاحات و تئوریسنهای آنها، علی رغم ترسیم سناریوهای مختلف (کمیته صیانت از آراء، طرح تقلب) وقتی متوجه شدند که امکان رای آوری کاندیدای مورد نظرآنها وجود ندارد و نمی توانند سکان ریاست جمهوری را بدست بگیرند، آخرین ترفندهای خود را که همان نامه معروف بدون سلام و والسلام آقای هاشمی رفسنجای، خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامی بود، را در تاریخ 20/3/92 بصورت گسترده در فضای مجازی و در داخل و خارج کشور منتشر نمودند، تا بلکه فضای انتخابات را به نفع خود تغییر دهند و بعد از این کار،خانم مرعشی همسر آقای هاشمی رفسنجانی در روز انتخابات، زمانی که رأی خود را به صندوق می ریزد در حسینه جماران -که در فیلم قلاده های طلا دیده شد -خطاب به مردم می گوید:" اگر تقلب کردند به خیابانها بیایید" و قبل از پایان شمارش آراء هم میرحسین موسوی خود را پیروز انتخابات معرفی کرد تا در روزهای آینده با استفاده از کلمه رمز " تقــــلــب " اهداف بعدی خود را زیر نظر اتاق جنگی که مهدی هاشمی رفسنجانی آماده کرده بود ،عملیاتی نمایند و اینچنین شد، که توانستند بخشی از مردم تهران را با کلمه دروغ بزرگ "تقـــــلـــــب " با حضور طبقه زیاده خواه اشرافیت ، ضد انقلاب ، منافقین خلق ، بهائیها ، سرسپردگان و نوکران اجنبی، سلطنت طلبان و اراذل و اوباش و همراهی خاندان هاشمی و با حمایت گسترده آمریکا ، اسرائیل و کشورهای اتحادیه اروپا و در راس همه آنها انگلیس به خیابانها کشاندند تا به بهانه" تقــــــــلـــــب" و با فتنه انگیزی، بتوانند براندازی نظام اسلامی را رقم بزنند و متأسفانه عده ی قلیلی از اصولگرایان بی بصیرت که در چند سال گذشته بحث دولت وحدت ملی را مطرح می کردند ، با سکوت طولانی و نا بجای خود، آتش فتنه گران را افروخته و زمان فتنه را طولانی کردند، که در نهایت به اهداف شیطانی خود نرسیدند و مکر و کینه فتنه گران در" نــــــــــــــــــهــــــــــــــــــم دی "ماه 88 با حضور چند میلیونی مردم عزیز کشورمان آنان را ذلیل و حقیر و خوار گردانید و بساط فتنه و فتنه گر برچیده شد. لذا پس از این مقطع زمانی بود که اعتماد مردم از عملکرد و صداقت جریانهای مختلف سلب شد و عملا در برگزاری اتخابات بعدی ریاست جمهوری و شوراها در سال 1392 این مسئله به اثبات رسید که مردم بدنبال واقعیت و حقیقت می گردند، نه بدنبال سیاست بازی !؟ زیرا جرایانات اصولگرا با گزینه های مختلف و متعدد وارد صحنه انتخابات شدند و مردم پراکندگی آنها را دیدند و اعتماد نکردند و بخش قابل توجهی از رأی خود را به کاندیدای مقابل آنها دادند ، چون به تعهد خود پایبند نبودند و آقای روحانی هم خود را برآمده از جریانهای اصلاح طلب نمی داند و لذا امروز دو تفکردیگر به غیر از جریانهای اصولگرا و اصلاح طلب در صحنه حاکمیتی کشور فعال می باشد .

« یک تفکر معتقد به اسلامیت نظام  با تمام مختصات آن می باشد و آمریکا را همچنان شیطان بزرگ و مذاکره با آن را جهت دفع شرش می داند و می گوید: تا شرک وکفر و نفاق است مبارزه هست وتا مبارزه هست، ما هستیم و راه  مقابله با تحریمهای ظالمانه دشمن را توجه به توانمندیهای داخلی و توکل بر خدا و اعتماد به مردم می داند و بصیرت افزایی و دشمن شناسی را از اصول و مبنایی انقلاب اسلامی معرفی می کند و رأی مردم را در قالب مردم سالاری می پذیرد و حضور زراندوزان را در مسئولیتهای مهم کشور صحیح نمی داند ».  

«  تفکر دوم که بر اساس اصول اعتقادی کارگزاران سازندگی (فن سالاران) که آن را"  یک حزب اسلامی ، دموکرات لیبرال " معرفی نموده اند، شکل گرفته است و اعتقاد دارند که اسلام اصول اقتصادی، اجتماعی و سیاسی لازم را برای اداره جامعه ندارد و اسلامیت نظام اسلامی را با همه مختصات آن بر نمی تابد و به همین خاطر ،اصول لیبرالیسم را درامور مختلف بر می گزیند و مذاکره با آمریکا را از ضروریات دیروز و امروز می داند و وقتی حضور امام (ره) را خالی می بیند و گنجینه اسرار امام، مرحوم سید احمد آقا هم در بین ما نیست، می گوید: امام از سال 63 با گفتن " مرگ بر آمریکا مخالف " بوده و در خصوص ولایت فقیه بر خلاف نظر قطعی امام خمینی می گوید " امام با شورا (رهبری) مخالف بودند، اما من و آقای طالقانی طرفدار شورا (رهبری) بودیم و حذف شورای رهبری در قانون اساسی در سال 68 بی خود بود." ( سالنامه شرق 1383 ص 27 ) و این تفکر سؤاستفاده مدیران در سطوح مختلف مدیریتی و گسترش زندگی اشرافی و اباحه گری را، هماهنگ شدن با جامعه جهانی می داند و بکارگیری اشرافیت را در مسئولیتهای کلیدی نظام اسلامی موجه قلمداد می نماید و رأی مردم را در صورتی که به نفع تفکر و حضور او در قدرت نباشد، برنمی تابد و مردم را به حضور در خیابانها و آشوب دعوت می نماید ».

شاید بشود با جرأت ادعا کرد که از نقشه های مهم آقایان هاشمی و مشایی در سالهای گذشته، منهدم کردن جریان اصول گرایی بود و متأسفانه عده ای از اصولگرایان هم از سال 1384 خودمداری را به جای حق مدارای نشاندند و در نهایت امروز زمینه حضور بی مبالاتها، فتنه گران و زراندوزان را در پیرامون گفتمان امام و انقلاب اسلامی مشاهده می کنیم که علی رغم تهدیدات مکرر مقامات آمریکایی، برای مذاکره با آمریکا سر از پا نمی شناسند. فلذا با توجه به موارد فوق الذکر، نتیجه این خواهد شد که ساختار تفکر کشور در دو جبهه حق و باطل یا انقلابی و غیرانقلابی تقسیم بندی می گردد.

در این راستا و در این زمان هوشمندی نیروهای جبهه حق بیش از گذشته ضروری است، تا کانونهای خطر را بشناسند و این خطرات را به دیگران بنشناسانند و جبهه باطل، یعنی مارقین ، ناکثین و قاسطین زمان خود را افشاء نمایند، زیرا امام صادق(ع) فرمودند : دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما را دارد ولی، از دشمنان ما تبری نمی جوید . والسلام 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ