سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند می فرماید : گفتگوی علمی در میان بندگانم دلهای مرده راحیات می بخشد؛ آن گاه که در آن به امر من برسند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 93 تیر 12 , ساعت 8:27 عصر

بنام خدا و بری خدا

وقتی پرونده آقای دکتر حسن روحانی رئیس جمهور را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ورق می زنیم، به دو مقطع زندگی ایشان، که در بخش اول دوران سرهنگی در دفاع مقدس و سپس در قامت یک حقوقدان پس از کسب مدرک دکترای حقوق از انگلستان است، روبرو میشویم  و رویکرد ایشان در این مقاطع، همواره در راستای حل مشکلات کشور از طریق کدخدا جهان و نزدیکی با آن بوده و همچنان بر آن پایبند است. لذا در این وچیزه و در حد میسور توضیحاتی پیرامون تفکر آقای روحانی و نگاه ایشان به آمریکا می پردازم.

آقای حسن روحانی علی الرغم اینکه مدرک کارشناسی حقوق قضائی را در زمان رژیم گذشته درسال 51 اخذ کرده ولیکن پس از پیروزی انقلاب و بازگشت از انگلستان، در سال1358 به امور سرهنگی پرداخت و نسبت به اصلاح حجاب خانمهای شاغل در ارتش اقدام نمود و بعد از شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران در کنار آقای رفسنجانی مشاغل مختلفی را در عرصه جنگ تجربه کرد و مسولیتهای؛ معاونت فرماندهی جنگ، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا، فرماندهی پدافند کشور و معاونت جانشین فرماندهی کل قوا را بعهده داشته است و به همین خاطر نشان درجه دو فتح و درجه یک نصر را در پرونده خود دارد و از مزایای خوب سرهنگی برخوردار شده است.روحانی

اگر اجمالا به کارنامه آقای روحانی در قامت یک سرهنگ در دفاع مقدس نیم نگاهی داشته باشیم، در می یابیم که ایشان و آقای رفسنجانی از سال 1361 بعد از عملیات بیت المقدس، مرتبا بر طبل ختم جنگ با یک عملیات بزرگ کوبیدند  و عاقبت به مقصود خود با پذیرش قطعنامه 598 از سوی امام خمینی رسیدند.

آقای روحانی اعتقاد داشته و دارد که بدون نظر کدخدا (آمریکا) ما در جنگ و هیچ عرصه  دیگری موفق نخواهیم شد، و خاطرات آقای رفسنجانی سندی روشن بر این مدعاست.

آقای رفسنجانی در ماجرای آمدن دزدانه مک فارلین و یک هیئت آمریکائی به ایران در خاطرات خود می نویسند:« قرار شد هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی، دکتر روحانی و مهدوی نژاد مخفی نگه داریم.»

این سند گویای این است که آقای روحانی دیروز در قامت یک سرهنگ، بدون نظر امام برای خاتمه جنگ همه امیدشان به کدخدا(آمریکا) بوده و امروز هم بعنوان رئیس جمهور و یک حقوقدان، برای شکستن تحریمها و حل مشکل اقتصادی کشور تمام ظرفیت کشور را در مذاکرات هسته ای با 5+1 و آمریکائیها خلاصه کرده است و حتی برای اولین بار در طول حیات انقلاب اسلامی، رئیس جمهور ایران به گفتگوی تلفنی بیهوده با رئیس جمهور آمریکا پرداخت!

آقای روحانی در زمان دفاع مقدس و سرهنگی خود، دارای نبوغ، نوع آوری و حل مشکلات پدافند هوائی کشوراز طریق منابع داخلی نبوده و در پشتیبانی و حفاظت هوائی از خطوط مقدم جبهه ها و مراکز حساس کشور ناتوان بوده است و لذا کسب دو نشان درجه دو فتح و یک نصر و بهره مندی از مزایای سرشار آن، برای حقیر و سایر رزمندگان دفاع مقدس که در خطوط مقدم جبهه ها می جنگیدیم، قابل قبول نخواهد بود، که امروز ایشان خود را سرهنگ ندانند و خود را حقوقدان معرفی نمایند.

آقای روحانی در قامت یک حقوقدان هم، پرونده موفق و درخشانی برای ارایه به مردم ندارند و ایشان تنها یک پرونده حقوقی در زمان دبیری شورای عالی امنیت کشور در اختیار داشته، که به خاطر عدم توانایی، منجر به پلمپ همه تأسیسات انرژی هسته ای کشورمان به مدت دو سال گردید، که در نهایت با دستور رهبر معظم انقلاب پلمپ ها شکسته شد و غرور ملی به کشور بازگشت، هر چند دوباره این غرور، با همان تفکر که باید کدخدا(آمریکا) را راضی نگهداشت در حال ....!

روحانی

در بررسی موارد فوق چند نکته از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد، که لازم است رئیس جمهور به آن پاسخ شفاف و صریح بدهند    

نکته اول: آقای روحانی مدرک دکترای حقوق خود را در سال 78 از انگلستان دریافت نموده و علت اینکه آقای رفسنجانی در خاطرات خود ایشان را مرتبا دکتر معرفی کرده معلوم نیست.

نکته دوم: مدارک دکترای حقوق ایران از اعتبار خاصی در جهان برخوردار است و علت اینکه آقای روحانی مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای خود را در انگلستان گذرانده اند، معلوم نیست.

نکته سوم: آقای روحانی در زمان دفاع مقدس در مجلس شورای اسلامی، جمعی را به نام « مجمع عقلا »در برابر استراتژی جنگی امام دور هم جمع می کند، که امام با آنها برخورد و جلسه آنها تعطیل می شود. آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با روزنامه همشهری در سال 82 می گوید:« در مجلس هم عده ای بودند به نام مجمع عقلا و آقای حسن روحانی( که برای پایان دادن به جنگ فعالیت می کردند) که امام آنها را سر جایشان نشاند.»

حال سئوال این است مگر می شود کسی در برابر امام در جنگ بایستد! و بعدا نشان « فتح و نصر » دریافت نماید!؟ و اگر این نشانها حقی است برای رزمندگان، پس چرا به کسانی که نزدیک خط مقدم هم نمی شدند اعطا گردیده است!؟

والسلام



لیست کل یادداشت های این وبلاگ